هلیا عسلم 11 ماهه شد
11 ماهگی ات مبارک عسل بانوی من
دختر زیبا و دوست داشتنی من این روزها دقیقا مهارت های یک نوزاد 1 ساله و بزرگتر را دارد از اواخر 9 ماهگی چند قدم برداشته و از اواخر 10 ماهگی کامل و مسلط راه می رود و راه که نه تقریبا می دود از پله ها بالا و پایین می اید .وقتی از خواب بیدار میشود خودش از تختش پایین می اید و پشت در اتاقش می ایستد و محکم به دست های کوچکش به در می کوبد تا ما برویم و در را برایش باز کنیم .هر روز با خنده ای دلبرانه از خواب بیدار میشود و مستقیم می رود سراغ تخت الیسا و او را هم بیدار می کند(طوری که ما دیگر احتیاجی به کوک کردن ساعت نداریم) و الیسا هم به محض دیدن چهره خندان خواهر جون زودی بلند می شود و رو بوسی های خواهرانه از صبح زود شروع می شود و تا موقع خواب شبانه ادامه دارد و من چقدر غرق لذت هستم از دیدن این رابطه دوستانه و کمی عاشقانه دخترکانم
هلیا عسلم 6 تا هم دندن داره که با اونها خیلی خیلی ماهرانه فقط خیار را گاز می زنه و البته سینه مامان را
ماما ، بابا ، ده ده ، نخ ، یخ ، دو دو هم کلمات سحر امیزی است که از دهان هلیای ما با تنازی فراوان خارج میشود و همه از جمله مامان را ذوق مرگ می کند
و رقصیدن کاملا ماهرانه (حرکات دست ، باسن ، کمر و شانه ) هلیا هم نوید روزهای پر آتیه ای را می دهد باشد که شاهد هنرمندیها و رکوردهای ورزشی اش در سال های اینده باشیم