شرح کاملی از هلیا عسل 18 ماهه
عسل بانوی 18 ماهه خانه ما خیلی توانمند تر از یک کودک 18 ماه است . اگر چه من اصلا این توانمندیها و استقلال را دوست ندارم اما نمی دانم چرا هلیا این همه برای بزرگ شدن عجله دارد شاید نمی داند که همه ادم بزرگ ها حسرت بچگی هاشون را می خورند و چقدر دلشون میخواهد که دوباره برگردند به دوران خوش بچگی . عسل من از 3 ماهگی که سینه خیز رفت و هر چقدر بالشت دور برش گذاشتم که سینه خیز نرود نشد که نشد از 10 ماهگی با تعادل عالی راه می رفت و من هر چه سعی کردم در روروک نگهش داره که اینقدر زود راه نرود نشد که نشد . از 15 ماهگی خودش غذا می خوره و موقع غذا خوردن 90% غذاش را می ریزد و من و مربی های مهد هر چقدر سعی کردیم که خودمان بهش غذا بدهید اصلا قبول نکرد و قهر می کرد و یا اصلا دهانش را باز نمی کرد حتی غذاهایی مثل آش یا سوپ را هم باید خودش بخورد و کل زندگی مرا کثیف کند با این علاقه به خود خوری . توی ماشین که می نشیند اصلا حاضر نیست عقب پیش الیسا بنشیند اگر بگذارمش عقب سریع از توی کمربندش بیرون می اید حتما باید جلو بنشیند و سریع تمام وسایل داخل داشبورد که البته الان تبدیل شده به جعبه اسباب بازی های هلیا را درخواست می کند – احتمالا با جلو نشستن بیشتر احساس بزرگی می کند – اما این موضوع که جلو و عقب نشستن با هم چه فرق هایی دارد را نمی دانم از طریق چه تجزیه و تحلیلی به دست آورده که حاضر نیست عقب ماشین بنشیند. حدود 2 هفته ای هم میشود که اصرار دارد خودش شلوارش را بپوشد . شلوار در آوردن که واسش خیلی راحته اما شلوار پوشیدن سخته و هر دو پایش را می کند داخل یک پاچه شلوار و همینجوری تلاش می کند تا شلوار را بالا بکشد اجازه هم نمی دهد من و الیسا بهش کمک کنیم . هر موقع دستشویی دارد می گوید جیش و می دود طرف دستشویی و روی دستشویی سیارش می نشیند و بیرون آوردنش هم خودش کلی جریان دارد باید هر لحظه حواسم باشد که در دستشویی بسته باشد که هلیا نرود اون جا که این بسته بودن در واسه الیسا راحت نیست هلیا همچنین عاشق حمام می باشد و نه تنها موقع استحمام هیچ ناراحتی ندارد بلکه هر موقع لباسی روی زمین افتاده می بیند ( لباس متعلق به هر کس که باشد ) هلیا زود بر می داره و می گوید: ام مام ؟ یعنی بندازم توی حمام و سریع می دود و لباس را می گذارد داخل سبد لباس های کثیف توی حمام حتی اگر شب باشد و چراغ حمام خاموش هیچ ترس و ابایی ندارد
عسل بانو همچنین علاقه زیادی به حرف الف دارد و اغلب کلامتش با این حرف شروع میشود
ام مام : حمام ای یا : بیا ای ده : بده اب با : اب ای یاری : می اوری اشک : عکس ااای یا : الیسا اا ایی : برگرفته از چایی به معنای شکلات یا هر نوع تنقلاتی بیسکویت . پفیلا و.. ای یار : خیار ای یاخ : افتاد
هر موقع چیزی بخواهد می اید دست من را می گیرد و می گوید : " دش " یعنی دستم را بگیر تا برویم و موضوع مورد نظر را بهش بدهیم در خانه جای همه چیز را که به خودش مربوط است می داند جای شکلات . کیک و بیسکویت . گردو و بادام و کشمش و میوه ها ی توی یخچال اگر چه بچه پر خوری نیست اما دوست دارد همیشه یه خوراکی دم دستش باشد که البته همیشه نصف خوراکی ها را حیف و میل می کند و باید دور ریخته شود
خیلی اهل کارتن دیدن نیست اما مثل الیسا موقع دیدن باب اسفنجی پلک نمی زند و کیف باب اسفنجی همیشه روی شانه هایش است
و اینکه بزرگ بانوی کوچک خانه ما تمامی اعضای بدنش را می شناسد تلفظ می کند و جای اعضای بدنش را هم می گوید و
نکته اخر اینکه بر عکس الیسا که از همان بچگی استعداد زیادی در حفظ شعر داشت هلیا عسل تنها به این بند شعر اکتفا کرده " تا تا ابازی " به معنای تاب تاب عباسی خدا منو نندازی