الیساجونمالیساجونم، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره
هلیا عسلمهلیا عسلم، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

فرشته ها

هلیا جونم 24 ماهه شد

1394/4/13 12:33
898 بازدید
اشتراک گذاری

خدا را هزار مرتبه شکر که من امسال زنده هستم و  دو سالگی  فرشته ام  را دیدم روز ی که  به دنیا آمده بود  آرزو می کردم که هلیا زود یک ساله شود و در یک سالگی آرزو داشتم که زود دو ساله شود  و  الان تنها آرزویم در رابطه با او این است که زود زودی سه ساله شود  تا من بتوانم دقایقی را برای خودم وقت بگذارم

این مشکل نداشتن هیچ وقت و فرصتی  برای خودم برایم بد جوری عقده شده و چنان  پرداختن  به نیازها و علایق خودم برام حسرت شده که می ترسم تا بزرگ شدن بچه هام زنده نباشم تا مثل سابق  دقایقی در روز را به  برای خودم بگذرانم و بد جوری به خواهر و زن داداشم حسودی ام می شود وقتی توی مهمانی ها درگیری دیگری جزء خودشان ندارند.

هلیا جونم  خدا را شکر رشد بسیار خوبی داشته و مهارت های کلامی و رفتاری خیلی خوبی دارد و  هر روز با رفتارها و بخصوص کلام شیرین اش کلی ما را شگف زده می کند

هر وقت الیسا ناراحت است یا ما دعواش می کنیم و الیسا نالان و گریان است  سریع می دود و خودش را تو بغل الیسا می اندازد  و دلداری اش می دهد  اما وقتی خودش را دعوا کنیم یا ناراحت و گریان باشد اجازه نمی دهد کسی و بخصوص الیسا طرفش برود و می دود توی اتاق خودش و اصلا از ترحم خوشش نمی اید و من دیوانه این غرورش هستم  اما اگر من از دستش عصبانی بشوم و الکی باهاش قهر کنم  می آید توی بغلم می نشیند و می گوید : مامان عشتمی ... (یعنی مامان عشقمی ) و مطمئن است که من هرگز نمی توانم در برابر این جمله اش مقاومتی داشته باشم

بابایی را خیلی خیلی دوست دارد  و هر روز با الیسا سر اینکه کی باید در را روی بابایی باز کند دعوا دارند و بابایی هم اجازه ندارد خودش کلید بندازد و در را بازکند که اگر این کار را انجام دهد  باید مجددا برگردد دم درب  تا هلیا جونم در را برایش باز کند

موقعی که خواسته ای دارد من و بابا  ، مامانی جون و بابایی جون هستیم  و خوب دلبری کردن را بلده  و مانند همه بچه های هم سنش مالک همه وسایل و اسباب بازیهای توی خونه  ماست.

هر وقت بخواهم ازش عکس بگیرم اجازه نمی دهد و اخم می کند و به دوربین نگاه نمی کند (مثل اغلب بچه ها ) اما هر وقت یه لباسی تنش می کنم که خودش خوشش آمده و یا هر قت می خواهد تنهایی با بابا برود خرید می گوید " مامان بیا عدس بدیر "  یعنی مامان بیا عکس بگیر و کلی عکس جلوی جاکفشی و در خانه دارد

کلا خیلی جیگر شده و من عاشقش هستم شدید

 

پسندها (3)

نظرات (3)

مامان زهره
15 تیر 94 12:29
سلام . تولد هلیای عزی مبارک . الهی صدو بیست ساله بشی عزیزم . ماشالا به این دختر دلبر
یاسمن( مامی فرشته ها )
پاسخ
ممنونم زهره جون
بانو
5 مرداد 94 19:01
تولدش مبارک ایشاله تولد 120 سالگیش همیشه سلامت باشه زیر سایه پدر و مادر عزیزش ماشاله چه گل دخترت بزرگ شده انگار همین دیروز بود درگیر اسمش بودی ولی میدونم خیلی سخته واقعا دو تا بچه ایشاله که خدا عمر باعزت بهت میده و همه این روزهار و میبینی
یاسمن( مامی فرشته ها )
پاسخ
خیلی خیل ممنونم دوست عزیز. انشا الله سایه پر برکت شما هم بر سر اویسا جان باشه
عمه فروغ
1 شهریور 94 12:55
تولدت با تاخیر مبارک هلیای مهربون و دوست داشتنیان شاا.. که همیشه سالم و شاد باشی عزیزمان شاا.. که به بهترین ها دست یابی
یاسمن( مامی فرشته ها )
پاسخ
ممنونم عمه فروغ جان
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فرشته ها می باشد