پایان سال 99
فکر می کنم دقیقا یک سال میشه که هیچ پستی توی این وبلاگ نگذاشته ام . یک سالی که فکر نمی کنم هیچ کدام از هم سن و سال های ما این سال پایانی قرن را فراموش کنند از بس اتفاقات بد و خاطرات بدی ازش داریم
کلاس های بچه ها شد آن لاین و برای دخترهای من که تازه وارد به مدرسه بودند همراه با افت شدید تحصیلی همراه شد.
الیسای قشنگم با شروع تعطیلی های ابتدای همه گیری کووید ویولن و آموزش موسیقی را بعد ا زحدود 3 سال گذاشت کنار و نفس راحتی از روز های بدون تمرین ویلون کشیده و اصلا به درس خواندن مثل سابق علاقه ای نداره . هلیای عسلم اگر چه تو ریاضی موفق هست اما دیکته ی بدون غلط هرگز نداره .
این سال منحوس چند نفر از عزیزان ما را هم گرفت . میلاد عزیز ، آرش عزیز ، زری عزیزم و... از نزدیک ترین بستگان بودند که با فاصله 20 روز از هم فوت شدن و جاشون تا همیشه توی قلب و ذهن ما ماندگاره
این کرونا و مصیبت هاش باعث شد بیشتر از 20 ماهه که خانواده بابایی را ندیدیم و حسابی دلتنگ عمه جون و عمو جون و باباجون شمالی هستیم
اما خدایا در سخت ترین روزهای زندگی هم نمی توان شکر گذارت نبود
در این گیر و دار کلا سهای آن لاین من هم کلا سهای زبان آن لاین را شروع کردم و از این بابت خوشحالم
در این گیرو دار ماندن در خانه یک عالمه کتاب های الکترونیک خوندم و یک بانک اطلاعاتی قوی از کتا بهای الکترونیک توی سیستم ام دارم
در این گیر و دار ماسک زدن کلی پوست صورتمون از تابش افتاب و کرم های ضد آفتاب در امان ماند
و در این شرایط محدودیت های اجتماعی چند تا عروسی در فامیل برگذار شد که ما شرکت نکردیم و عروسی ها با کمترین تعداد مدعو مثلا 50 نفر یا 70 نفر برگزار شد و عروس و داماد با کمترین هزینه به خانه بخت خود رفتند
خدایا برای سلامتی بچه هام و برای مراقبت از ما در دوران کرونا ازت سپاس گذاریم