ارتباط با خورشید و ستاره ها
چند وقتیه که الیسای من با خورشید و ستاره ها پیوندی شیرین بسته که خودش فقط از مزایا و منفعت این دوستی باخبره
وقتی اسم دوستاش را ازش بپرسی حتما خورشید و ستاره ( نه ماه )را هم قاطی دوستاش نام می بره. از وقتی که به مهد برگشته هر روز صبح با یک شگفتی وصف ناپذیری بیدار میشه و می پره توی اتاق مامان و با صدای بلند طوری که حتما هلیا خانومی هم بیدار بشه می گوید " مامان بلند شو خورشید اومده تو اسمون دیگه باید بلند بشویم ...........
و خبر نداره از حداقل 10 مرتبه بیدار شدن مامان در طول شب برای شیر دادن و چک کردن پتو و صحیح بودن گردن هلیا و..... و خبر نداره از آرزوی حداقل 20 ساله من برای خوابیدن تا لنگ ظهر
و از شانس بد من هم اینجا عموما خورشید خانوم هر روز خودنمایی می کنه و بغیر از چند روز برفی ( که امسال فقط سراغ شهر ما اومده) خورشید خانوم حی و حاضر صبح ها آماده است تا روز قشنگی را رغم بزنه
و اما شب ها هم الیسا خانومی با ستاره ها قرار داد خواب بسته و بخصوص با " پارزان " اقتباس از تارزان
اسم با مزه ای که الیسا برای ستاره اش انتخاب کرده و این پارزان کسی نیست جز همون ستاره بزرگ و پر نوری که هر کسی با نگاه کردن به آسمون قبل از همه ستاره ها او را می بینه و سندش را به اسم خودش می زنه
البته الیسا ما را هم از دوستی با ستاره ها بی نصیب نگذاشته و دو تا ستاره که نزدیک " پارزان " هستند را هم برای مامان و بابا انتخاب کرده و ظاهرا هر شب بعد از یک شب بخیر گفتن نسبتا بلند که کل بلوک هم صداش را می شنوند همراه با "پارزان " می خوابه ایشون هم تا صبح که الیسا را به خورشید تحویل می ده مراقب الیسا است
چند شب قبل که الیسا داشته این ستاره های کناری " پارزان " را به بابا نشون می داده تا حسن نیت خودش را در اینکه به یاد ما هم بوده اثبات کنه به بابا گفته که هلیا فعلا نمی تونه ستاره داشته باشه
چون که
" هلیا ستاره اش را می خوره " مثل تمام اسباب بازی ها و وسایلی که هلیا به جای بازی کردن میکنه توی دهنش