شیطونی های عسل بانوی ما
عسلی من یادش بخیر وقتی که چند ماهه بود من و بابایی خیلی دلمون می خواست بلند شی ، چهار دست و پا بروی و راه رفتن را تمرین کنی . هر وقت به تو که فقط خوابیده بودی نگاه می کردیم ، می گفتیم کی میشه که عسل بانوی ما هم راه بره ...... الان زمانی که ما منتظرش بودیم اما شیطونی ها و کنجکاوی های بی حد تو گاهی ما رو کلافه می کنه . تا ازت چشم برداریم توی حمامی و تلاش می کنی که لیف و صابون را برداری یا شاید هم دنیال اردک هات می گردی و نمی دونی که اردک هات فقط موقع حمام رفتن تو می ایند توی تشت آب .... هر وقت هم مامانی توی آشپزخانه داره کار میکنه داری تلاش می کنی که وسایل کابینت ها را به هم بریزی . دیروز توی یه غافلگیری متوجه شدم با تلاش در یخچال رو باز کردی و داری وارسی می کنی . بابایی هم از شیطون بلای ما چند تا عکس گرفته
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی