خدمات متقابل مادر و دختر
عزیزکم دیروز واسه من و تو یه اتفاقی افتاد که نتونستم اینو توی وبت ننویسم ماجرا از این قرار بود که دیروز من و شما با هم رفتیم حمام من شما را شستم و گذاشتم که توی تشت آب بازی کنی ( کاری که خیلی بهش علاقه داری) موقعی که خودم را شستم ازت خواستم که کمرم را لیف بکشی این حرف را بدون اینکه منتظر نتیجه اش باشم گفتم لیف را به دست کوچولوت کردم و جلوت نشستم و در کمال تعجب دیدم که خیلی آروم لیف را روی کمرم میکشی اینقدر هیجان زده شده بودم که نمی توانستم خودم را کنترل کنم با صدای جیغ و فریاد من بابا وحشت زده از پشت در حمام می پرسید چی شد ؟؟؟؟؟؟؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی