دنیای این روز های من
دنیای این روزهای الیسایی شده فقط و فقط بازی و درخواست همکاری برای جلب هم بازی
تقریبا تمام مدتی که خونه هستی را داری از من و بابا می خواهی که باهات بازی کنیم تمامی کتاب های مورد علاقه ات را پاره کردی کتاب های مورد علاقه ات آشنایی با حیوانات و میوه ها بوده من و بابایی هم تصمیم گرفتیم واست مجله باطله بخریم تا اون ها را نگاه کنی با شکل های متنوع اش آشنا بشی و هر موقه صلاح دونستی اون ها را پاره کنی و خانه ما را به زباله دان تبدیل کنی البته چند وقتی که بعد از این که مجله ها را پاره می کنی خورده ریزهاش را جمع می کنی و می گی " بریزم آشالی( آشغالی ) ؟؟" حالا بگذریم از اینکه تا برسی به سطل آشغال همه خرده کاغذ ها را وسط راه ریختی
شعر خوندن هات هم یک نوع گرفتاری واسه مامانی شده تمام شعر هایی را که یاد گرفتی را من باید بخونم و الیسایی افتخار بده و قافیه اش را تکرار کنه
البته عسل بانوی من یه ابتکارهایی هم توی شعرهاش داره مثلا در شعر یه روز یه آقا خرگوشه افتاد دنبال موشه یه تغییراتی در جهت هم قافیه کردن شعر انجام داده و شعر تبدیل شده به " یه روش یه اقا خرشوقه افتاد دنبال موشویه"
یا در شعر خیار چه رنگه ؟ سبزه گلش چه رنگه ؟ زرده
الیسا خوانومی بنا بر صلاحدید رنگ گل روی سر خیار سبز را به ابی تبدیل کرده
و شعر تبدیل شده به گلش چه رنگه ؟ آبیه
اما تفریح شب های الیسا یعنی زمانی که بابا داره تلویزیون نگاه میکنه خونه بازی هست. جمع کردن پشتی های مبل و تبدیل به خونه برای الیسایی با کمک بابای اش.