الیساجونمالیساجونم، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره
هلیا عسلمهلیا عسلم، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

فرشته ها

الیسای خانوم من

1392/1/28 7:54
759 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گلم  عزیزتر از جانم این روزها در مرز 30 ماهگی قرار داری و تا چند روز دیگر ٢/٥ ساله میشوی 

موجودیت و هویت این روزهایت را خیلی دوست دارم  اگر چه از ابتدای تولدت رشد جسمی و حرکتی و اجتماعی ایت برایمان جالب و دلنشین بود اما من همیشه منتظر تبلور این بلوغ در تو بودم زمانی که بتوانم روی حرف هایت و رفتارهایت حساب کنم ، تشنه زمانی بودم که بتوانیم با هم مکالمه کنیم و من به جواب هایت اعتماد کنم  الان تو در آستانه اون بلوغ اجتماعی هستی که من منتظرش بودم  وقتی ازت سوال می پرسم می توانم به پاسخ هایت اعتماد کنم و تو می توانی به راحتی خواسته هایت و منظورت را برایم مشخص کنی ( چند روز قبل می خواستی با بابا بروی پارک  وقتی بابایی رفته بود که آماده بشه  بهم گفتی : " مامان یه پولی میدهی بذارم جیبم ؟ "  ازت پرسیدم  پول واسه چی می خواهی  و تو گفتی  بذارم جیبم ..... نمی دانم این درخواست را چرا مطرح کردی . ایا حس استقلال طلبی داری یا فکر میکنی باید محض احتیاط با خودت پول همراه داشته باشی  این جمله ات و درخواستت خیلی به دلم نشست حتی بیشتر از وقتی که با ناز مامان صدام می کنی  تا چند ساعتی که خونه نبودی مدام این جمله را توی گوشم می  شنیدم

  می دانم که گاهی صحبتهایت کمی غیر واقعی هستند که البته  این نشان دهنده  شروع قدرت تخیل و تفکر خلاق در توست  می دانم که گاهی حرف هایت برگفته شده از تخیل و خیالات توست که از بس پاکی و معصوم میشود این  مدل حرف ها را به راحتی تشخیص داد مثلا هر زمانی که خودت را توی مهد نمی تونی کنترل کنی و  شلوارت را خیس میکنی  می گویی " امیر علی  یا الناز  جیش کردن روی قالی ، یا سروش امروز شیرش را نخورد  و......"  نمی دونی چقدر قیافه بامزه ای م یگیری وقتی داری از دوستانت صحبت میکنی ...

فرشته کوچکم   اما   من چشم به راه زمانی هستم که مثل دو دوست با هم مرتبط باشیم تو برایم از خودت و ارزوهایت ، نیاز ها و خواسته ایت  صحبت کنی ،  و من  از خستگی ها ، دل تنگی ها و ارزوهایم برای تو و خواهرت حرف بزنم 

 منتظر زمانی هستم که با هم و در کنار هم  قدم بزنیم و تو مرا مادری دوست و همراه خود بدانی  و چقدر نگرانم اگر بین ما فاصله ای بیفتد و  من فقط یک مادر خالی باشم نه یک دوست و همراه دخترهایش 

دیشب به بابا میگفتم دلم میخواهد یه روز که از خواب بیدار می شوم دختر ها 10 ساله شده باشند و ما دیگر دغدغه سرما خوردگی ، خوردن شیرو میوه در مهد کودک ، شستن دستهایشان را نداشته باشیم  بتوانیم  با اون ها  راجع مسائل پیرامون بحث کنیم و  با هم کلنجار برویم 

الیسای قشنگم  بهت بگم که اشتیاق بزرگ شدن شما حتی برایم بیشتر از اشتیاق به دنیا اومدن خواهرت و رشد کردن اوست   واقعا دوست دارم زود زود زود بزرگ شوید   و ما با هم بشویم بزرگ زنان کوچک خانواده ................

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

بهار(مامانی شهراد)
1 اردیبهشت 92 18:22
آپم گلم
مامان نیایش
10 اردیبهشت 92 12:33
سلام الیساجون 30 ماهگیت مبارک ماشالا خانومی شدی برای خودت


مرسی عزیزم
مامان آنیل
10 اردیبهشت 92 17:09
بله بله یعنی الان شما باردارید؟ آره به ما هم بگیدا. تبریک میگم عزیزم ایشالا به سلامتی.
30 ماهگیت مبارک گلم


اره سولماز جون ما منتظر دخمل دوم هستیم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فرشته ها می باشد