الیساجونمالیساجونم، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره
هلیا عسلمهلیا عسلم، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

فرشته ها

پدر

1392/2/31 23:40
628 بازدید
اشتراک گذاری

تا روز پدر 3 روز دیگه مونده  و فکر می کنم لازمه یه تشکر حسابی از بابا سعید به خاطر همه زحمت هایی که داره میکشه  داشته باشیم .

بابا سعید از زمانی که الیسا خانومی ما به دنیا اومد تا حالا مسئولیتهای زیادی را در قبال دخملی ، من و کارهای خانه داشته  با وجود اینکه می دونم از سر کار که می آید خانه خیلی خسته است اما تا اونجا که بتونه توی کارهای خانه و امور مربوط به الیسا همکاری کرده گاهی فکر می کنم که فراتر از یه مرد ایرانی  رفتار می کنه

الان هم که ما منتظر دخمل دوم هستیم  بابایی مهربون مسئولیت هاش بیشتر شده  و اعتراضی هم نداره

توی کارهای خونه کمک میکنه تا من بیشتر استراحت کنم  وقتی هر دو از سر کار بر میگردیم اون فقط  به  یه چرت کوچولو اکتفا میکنه اما  من تقریبا به صورت کامل می خوابم   تمام بعد از ظهر ها الیسا را می بره پارک تا من در نبود الیسا استراحت کنم  و من می دونم که بیرون رفتن با الیسا خیلی انرژی بر هست از بس الیسا گلی توی پارک بدو بدو میکنه وباید چهار چشمی مراقبش بود تا اتفاقی واسش نیفته  چند وقته که زحمت عکس گرفتن از الیسا را هم  اون بر عهده گرفته  چون می دونه من دیگه حوصله چونه زدن با الیسا سر عکس گرفتن ندارم از بس این دخملی ما از عکس بدش می آید  و همش میگه " بسه دیگه  عکس نگیر "  و مهم تر از همه اینکه بد خلقی های این روزهای مامان را هم صبوری میکنه

" بابا سعید  عزیز  می دونیم که هیچ کلمه و جمله ای نمی تونه قدر دان زحمات و بیان گر  عشق و علاقه ما بهت باشه  امیدوارم که سالیان سال  سایه ات  آرامش بخش زندگیمون باشه "

 

 

این ها هم چند تا عکس که بابایی از الیسا گرفته

فکر نکنید این بادکنک هست ، نه این خرگوش الیسا یا به قول خودش " خشوگ شولتی "

 

اینجا آموزش بستن کمربند ایمنی به جناب جوجو هست

با دیدن این عکس  متوجه شدم که دخملی بیشتر با باباش بگرده زودتر شجاع و ریسک پذیر میشه اگر من بودم تا 4 سالگی اجازه نمی دادم بره توی این قلعه بادی ها  اما ظاهرا الیسا با باباش این قلعه بادی را مدت هاست که تجربه کرده وچه شجاعانه  هم داره سر می خوره

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان نیایش
1 خرداد 92 11:37
سلام . ایشالا خدا همسر مهربون و دو تا دخترای گلت رو برات حفظ کنه . کی اون یکی کوچولو به دنیا میاد ازش خیلی چیزی ننوشتی .چرا؟


اره زهره جون خیلی ننوشتم ، اما به زودی جبران میکنم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فرشته ها می باشد