تو را من چشم در راهم

امسال برای دیدن بهار و نوروز بیشتر از سال های قبل بی تاب هستم . کرختی زمستان - اگر چه اینجا عموما زمستان وحشتناک و بی نهایت سرد معنی نداره - روتین شدن زندگی 9 ماهه اخیرم برای من که عاشق کار و فعالیت اجتماعی هستم ، خستگی روزهای بزرگ کردن و پروراندن فرشته هام - که خودش جزء لذت بخش ترین و زیبا ترین و ماندگارترین خاطرات تمام زندگیم خواهد بود -و خستگی خونه تکونی -که امسال به معنی واقعی کلمه خونده را تکوندم و کلی تمیزش کردم از ترس اینکه دیگه سال اینده مشغله کارمندی و خانه داری و فرزند پروری بهم توانی این چنینی نده- و دلایل دیگه ای که شاید خود آگاه ذهنم هم ازشون بی خبر باشه باعث شده تا این روز های آخری بد جوری بی تاب ورود پر سر و صدای بهارم دلم می خواهد بهار و نوروز پر سر و صدا بیاد و ذهن و قلب و روح زندگیم را شدیدا متحول کنه چرا که این چند روز اخری بد جوری همه چیه ارومه و من چقدر خوشبختم ....

این روزهای اخری حتی چشم انتظار دیدن کلاه قرمزی هستم که 10 نوروز گذشته به دلیل گذراندن تعطیلات با خانواده همسری و دید و بازدید های زیاد از حد آنها از دیدنش محروم بودم . حتی شدیدا دلم می خواهد بدانم در پایتخت 3 چه اتفاقاتی قراره بیفته پایتختی که من تازه در 2 ماه گذشته با مجموعه 1 و 2 اش آشنا شدم و تکرار این سریال با مزه را - که یاد اور لهجه شیرین و دوست داشتنی فامیل های همسری هستند -دیده ام و در سال های قبل به همون دلایل قبلی از دیدنشون معاف بودم

این روزهای اخری اینقدر چشم انتظار بهارم که هفته گذشته از دست پسرک دستفروشی شمع و عود خریدم و تا الان همه عود ها که یاد آور نوروزهای کودکیم هستند را توی خونه دود کردم تا بوی منحصر به فردش منو برداره و ببره به روزگار کودکی همان روزگاری که با چنان شوقی هر روز به لباس های نو نگاه می کردیم تا کی مدرسه ها تعطیل بشه و بهار برسه و اون ها را بپوشیم و سال تحویل را خانه مادر بزرگ و همراه فامیل های پدری بگذرونیم و بعدش هم کلی بازی و تفریح با بچه های فامیل و به صف ایستادن نوه ها برای گرفتن عیدی از مادر بزرگ و دید و بازدید های هر روزه فامیلی و تکرار هر روزه نصایح مادرهامون برای اینکه ----- پیک نوروزی اتون را حل کردید ------ این پیک نوروزی و مصیبت حل کردن اون باعث شده بود تا همون روز 28 اسفند بشینیم و - علی رغم توصیه خانم معلم ها مبنی بر اینکه هر روز فقط 1 صفحه را انجام بدهید - یکسره همه پیک را حل کنیم و خیال خودمون و مادرهامون را راحت کنیم

بهار زودتر بیا که بدجوری چشم انتظار دیدن زیبای هات . لباس های نو . دید و بازدید و روبوسی های پی در پی و عیدی دادن و گرفتن هستم

اگر چه با پایان تعطیلات باید با مرخصی 9 ماه ام وداع کنم و زندگی واقعا واقعا واقعا جدیدی را شروع کنم در سال جدید توان و استقامت ما برای گذراندن زندگی کارمندی در کنار 2 تا فرشته هامون رغم خواهد خورد اما در رابطه با این ایتم اصلا فکر نمی کنم چون با خودم می اندیشم که ممکنه فکر کردن به روزهای پیش روی بهم انرژی منفی بده و توانم را پایین بیاره تو این روزهای آخری دلم می خواست اونقدر جرات داشتم که می نشستم و به یک سال گذشته ام و تمام فعالیت ها و کارهام نمره می دادم اما از ترس روفوزه شدن توی بعضی از اون ها وجدانم را راحت می گذارم تا اونم این روزهای اخری فقط به بهار فکر کنه و بهم انرژی منفی تزریق نکنه

بهار فصل زیبا و شور انگیز بیا که بد جوری بی تابم......