الیساجونمالیساجونم، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره
هلیا عسلمهلیا عسلم، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره

فرشته ها

22 ماهگی هلیا عسل و غیبت 15 روزه

1394/2/15 11:57
1,047 بازدید
اشتراک گذاری

هلیا عسلم 12 اردیبهشت 22 ماهگی را تمام کرد و جهت  اتمام شیر و شیرخوارگی به مدت 10 روز به خانه مامان جون سفر کرده  که البته بعید می دانم که توی این مدت 10 روز بتواند شیر خوردن را فراموش کند چرا که دختر سخت کوش و با پشتکار من قبلا نشون داد که در این زمینه اصلا کوتاه نمی اید. در شهریور ماه که اون عمل جراحی  وحشتناک پیش آمدو به خاطر استفاده زیاد انتی بیوتیک شیرم خشک و  قطع شد  هلیا همچنان به مک زدن سینه مامان ادامه داد و من هم که خیلی از بابت خشک شدن شیرم ناراحت بودم اجازه می دادم که هلیا به همین مک زدن های   الکی دل خوش باشه که حدود 2 ماه بعد از اون عمل جراحی متوجه شدم که هلیا درست مثل سابق از سینه هام  داره شیر می خوره و سینه هام دوباره شروع به شیر دهی کردند. من هم با پزشک  هلیا صحبت کردم  و ایشان هم مانعی در این کار ندیدند و خلاصه دوباره سینه هام  پر از شیر شد  که واقعا  بعد از دو ماه دوباره ترشح  شیر  یک معجزه بود

و حالا هلیای من در آستانه  23 ماهگی می رود که شیر خوردن را برای همیشه کنار بگذارد و تغذیه با شیر پاستوریزه که هیچ علاقه ای هم بهش نداره را شروع کند

الیسا خانوم قبل از رفتن هلیا کلی برنامه ریزی می کرد و مدام برنامه می چید که وقتی هلیا رفت خانه مامان جون ما پارک و شهر بازی  برویم. خمیر بازی کنیم. پازل بازی و ....... اما الان که فقط دو روز از سفر هلیا می گذرد مدام بهانه اش را می گیرد و می خواهد که ما برویم و هلیا را برگردونیم دیشب قبل از خواب گریه مفصلی کرد و گفت که بدون خواهرم خوابم نمی بردتعجبتعجبتعجب

هلیا عسلم صحبت کردنش خیلی بامزه شده و جمله  هایی میسازد که باید درسته قورتش داد

مامان   آایا   ابایی  نه  = مامان الیسا را پارک نبریم

آایا   آب  من  ایار =  الیسا واسه من آب بیار

بابا   دود   ای یا = بابا زود بیا

دلام  دلام  اوبی = سلام سلام خوبی

دین دین بده=  بیسکویت، شکلات  و کلا هر تنقلاتی را بده

آایا گریه نه ، ایو به به = الیسا گریه نکن بیا  غذا بخور

باباجی دوجا  افت= بابا جون کجا رفته. 

 

 

موشته = مورچه

دای ی یه = دایره  هر چیزی که شکل دایره داشته باشد را زود می گوید مثلا لیوان دای ی یه هست. قاقش دای ی یه هست.

و کلی جمله های بامزه  که اصلا دوست نداریم  این مدل صحبت کردن در چند ماه آینده اصلاح بشه و خیلی دلم می خواهد همیشه همین جوری بامزه حرف بزنه

توی پارک به راحتی از سرسره بالا می رود و اگر سوار تاب بشه حاضر نیست از تاب پیاده بشود و کلی در این مورد مکافات داریم .

هر زمانی که الیسا داره برای ما یا مهمان ها یا دوستان  شعری می خواند هلیا هم با اعتماد به نفس می ایستد کنار الیسا و وقتی توجه همه جلب شد و همه اماده شنیدن شعر هلیا هستند  به یک مصرع اکتفا می کنه و می گوید: " تو تو انااااایی " = جوجه جوجه حنایی   همین و بقیه اش را هم بلد نیست خندونکخندونکخندونک

بر عکس الیسا که توی پارک  تاب و سرسره و .. را ترجیح می دهد هلیا عسلم دوست داره تو پارک فقط قدم بزنه و من باید یه چشم ام به الیسا باشد که توی اسباب بازیها سالم بمونه و دنبال هلیا بدوم که موقع قدم زدند زمین نخوره یا کسی اذیتش نکنه و....

غذا خوردنش خیی بهتراز سابق شده  البته نه از نظر حجم غذایی که می خورد بلکه از لحاظ ابعادی از سفره را که با غذا کثبف کاری می کنه  . و همچنان گروه لبنیات را تحویل نمی گیرد البته به غیر از  نون پنیر و گردو

به مسواک زدن خیلی علاقه داره و هر مرتبه نزدیک به 1 ساعت مسواک را بین 16 تا دندونش می چرخاند.

از 1 تا 10 را میتواند بشمرد ولی 5 و 6 را فاکتور می گیرد و بعد از 4 می رسد به 7  و هر روز موقع بالا رفتن از پله ها از 1 تا 10 میخواندو عدد 7 هم چند بار تکرار میکند.

بر عکس الیسا که هر وقت درخواستی داشت که من بهش نمی دادم، شروع می کرد به گریه کردن ، هلیا  اگر چیزی بخواهد و من نخواهم بهش بدهم می اید و من را میزند یا دندون می گیرد تا به خواسته اش برسد گریهگریه

 خلاصه  دنیایی دارند این وروجک های من

 

پسندها (1)

نظرات (3)

مامان لیلا
15 اردیبهشت 94 12:31
قرآن جز از مدح علی آیه ندارد این صدف جز این دُر گرانمایه ندارد رفتم زیر سایه لطفش بنشینم دیدم علی نور بود سایه ندارد
مامان زهره
21 اردیبهشت 94 13:51
سلام . وای عزیزم چه خانمهای شدن ای دو تا فرشته . چقدر هم شبیه همدیگه اند . یاسمن جون چه مرحله سختی پیش رو داری . ولی بهتر نیست کنار خودت باشه و کم کم شیر رو ازش بگیری . این جوری که بچه دق می کنه هم شیر نخوره هم از شما و خواهرش دور باشه .
یاسمن( مامی فرشته ها )
پاسخ
سلام زهره جون . اره خواهر چند روز که گذاشتمش خونه مامانم خیلی خیلی دلمون واسش تنگ شده است و او هم قطعا همین طور . اما دیروز رفتم و اوردمش خانه . واقعا جدایی ظلم مضاعف بود به بچه ام
مامان سولماز
28 اردیبهشت 94 12:32
سلام عزیزم خوبی؟ ماشالا هزار ماشالا هلیا جون به سرعت داره بزذگ میشه و مث کودک نوپا شده عزیز دلم . خدا حفظشون کنه این فرشته های خوشگلو چقدر هم هلیا جون با استعداد و باهوش هست
یاسمن( مامی فرشته ها )
پاسخ
ممنونم سولماز جون . نظر لطف شما است
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فرشته ها می باشد