الیساجونمالیساجونم، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره
هلیا عسلمهلیا عسلم، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

فرشته ها

تولدت مبارک فرشته کوچک خوشبختی

1392/8/5 8:24
601 بازدید
اشتراک گذاری

امروز  آره دقیقا توی همین ساعتی که دارم واست این پست را می گذارم  3 ساله شدی

4 آبان 89 ساعت 9 و 5 دقیقه صبح به دنیا اومدی و چه زود 3 سال از اون روز شیرین گذشت اون روز شیرین که دیدنت باعث شده بود هیچ دردی را حس نکنم  اون روز اونقدر لبخند روی لبم بود که گونه هام درد گرفته بودند اونقدر عرق لذت بودم که حس می کردم  و واقعا این حس را داشتم که همه دنیا از آمدنت مطلع شده اند این حس را داشتم که به دنیا اومدنت واسه همه مردم دنیا مهمه و همه منتظر ظهور آسمونی ات بودند

الان هم همین حس را دارم  وقتی با هم خرید می رویم یا توی پارک با کسی صحبت می کنی و اون طرف از حرف زدنت غرق لذت نمیشه تعجب میکنم  که چرا بی تفاوت هست؟ حتی گاهی ناخودآگاه بهشون تذکر می دهم که " الیسا با شما داره صحبت می کنه "  بعدش یهو یادم میافته که قرار نیست تو واسه همه جذاب و لذت بخش باشی حتما اونها با خودشون می گویند چه مامان از خود متشکری  اما نه نمی گویند اگر خودشون والد باشند می فهمند که من چه حسی دارم

الیسای عزیزم  سومین بهار زندگی ات را مثل همیشه با حضور خاله و دایی و مامان جون و بابا جون جشن گرفتیم  و امیدوارم اونقدر زنده بمونم که تا وقتی دلت می خواهد برایت بهترین جشن ها را بگیرم

دیشب از دستت دلخور بودم  چون اجازه ندادی اونطور که می خواهیم برایت جشن بگیریم  با هزار تا بدبختی و قربون صدقه رفتن اومدی توی هال و چند تا عکس گرفتی  با هیچ کدوم از مهمان ها هم عکس ننداختی  ، رقص که اصلا و ابدا و  باز کردن کادوهات را هم که پارسا زحمتش را کشید مهمون ها هم به جای شما با هلیا عکس می انداختن

قبل از خواب به بابابی گفتم چقدر زحمت کشیدم اما الیسا اصلا واسش مهم نبود بابایی گفت  فکر کن والدینی که واسه بزرگ کردن بچه هاشون زحمت میکشند و بعدش بچه با بی مهری جوابشون را میدهند و یا تنهاشون میگذارند و سراغی ازشون نمیگیرند چقدر  حس قدر ناشناسی دارند و چقدر دلشون میشکنه

اما الان دیگه دلخور نیستم  مگر میشه مادر باشی و ذلخور از رفتار بچه ات عزیز دلم مهم نیست که اجازه ندادی اونجور که ما برنامه ریزی کرده بودیم  مهمانی پیش بره  امیدوارم که توی قلب کوچکت  راضی بوده باشی

 

چند تا عکس که مربوط به  دقایق اول تولدت هست

اول کارت تولدت

 

این هم عکس ژله های رنگی ات که عاشق ژله ای و از صبح مدام یاداوری می کردی که ژله درست کردی

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مریم خاتون
4 آبان 92 13:49
یاسمن جون چه کردی..........واقعا احسنت...یعنی عااااااااااااشق اون عکس دوتاییشون با لباس شبیه هم شدم. خیلی خیلی زیبا و عالیه. دستت درد نکنه.
طعم شیرین مادرانگی_دو فرشته کوچک گوارای وجودت....


ممنونم مریم جون از پیام های زیبا و دلگرم کننده ات
مریم خاتون
4 آبان 92 13:51
الیسای نازنینم هزاران هزار تبریک برای زادروز زیبای تولدت...
عزیزدلم برایت سالهایی سرشار از سلامتی و عشق و موفقیت و شادی در پناه خداوند بزرگ و کنار خونواده نازنینت آرزو می کنم...
شاد باشی دردانه_زیبا


خیلی خیلی خیلی ممنون مریم جون . ممنون از تماست
مامان آنیل
6 آبان 92 9:51
عزیز دلم تولدت مبارک

ایشالا 120 ساله شی خانومی.
خیلی خوشگل شدین دو تا ابجی چه ست هم کردین
عب نداره گاهی اوقات پی شمیاد که بچه ها همکاری نکنن!


ممنون سولماز جون. اره و چقدر لج ادم در میاد از دست بچه ها
مامان نیایش ونازنین
11 آبان 92 8:04
سلام
سبد سبد گلهای یاس و میخک
می خوام بگم تولدت مبارک
یاسمن جون واقعا مادر نمونه ای هستی که با وجود بچه کوچک تونستی برای تولد الیسا جون تدارک ببینی .
الهی که فرشته کوچولوهات صدساله بشن و زیر سایه پدر و مادر مهربونشون بهترین خوشی ها رو تجربه کنن .


ممنون زهره جون لطف داری . نه بابا نمونه هم نیستم اما نمی شداز تولد الیسا گذشت چون خودش هر روز تکرار می کرد که تولدش هست
مامان آویسا
13 آبان 92 11:27
سالروز زمینی شدنت مبارک فرشته کوچولو
تاخیرمو ببخش الیسا جون
دست مامانی هم درد نکنه با دو تا وروجک سنگ تموم گذاشته برات


ممنونم عزیزم . من هم خیلی وقت بود به اویسا سر نزده بودم . حتما حسابی بزرگ شده
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فرشته ها می باشد