الیسایی در تعطیلات نوروز
ناردونه من امسال توی تعطیلات مهمون داشتیم . عمو جون و عمه جون از شمال اومده بودند خانه ما و تو از بودن با بچه های اونها خیلی خوشحال بودی اگر چه اون ها با هات اختلاف سن زیادی داشتن اما خیلی با اونها بودن و بیرون رفتن با اونها را دوست داشتی و اونها هم خیلی مراعات تو را می کردند و کلی دل به دلت می دادن مخصوصا مبین جون ( پسر عمو علیرضا ) که چون یکی یکدونه هست و خیلی دوست داره مامان و باباش واسش یه خواهر یا برادر بیارن خیلی تو را دوست داشت و تو هم به جای مبین صداش می کردی " داداشی " چقدر مبین ذوق می کرد از اینکه داداش صداش میکردی و همه متعجب بودند که خودت یهو بهش داداشی می گفتی و کسی بهت یاد نداده بود خوشکلکم کلا تا وقتی اونها...
نویسنده :
یاسمن( مامی فرشته ها )
8:16